مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:46043 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:26

دليل بطلان «تسلسُل» چيست؟
برخي تصور ميكنند كه جهان آفرينش از يك رشته علتها و معلولهاي بهم پيوسته، به وجود آمده و هر چه اين علل و معلولات را تعقيب كنيم هرگز به موجودي نميرسيم كه علت باشد، نه معلول، و وجود او از خود او باشد، نه از جاي ديگر، و جهان آفرينش جز يك رشته علل و معلولات نامتناهي چيزي نيست.
اين افراد بايد بدانند كه تجزيه و تحليل جهان آفرينش از اين راه، همان «تسلسل» علت و معلول است كه دانشمندان الهي براي ابطال آن دليلهاي فراواني ذكر كردهاند كه يكي از آنها را از نظر شما ميگذرانيم.
و درخواست ميكنيم كه در اين بحث دقت بيشتري فرمائيد.
فرض كنيد كه رشتهاي از علت و معلول به صورت نامتناهي در برابر ما قرار گرفته است كه هر چه چشم، و بالاتر از آن عقل ما، كار ميكند جز معلول و علت چيزي نميبيند و هر جزئي از اجزاء آن رشته در عين اينكه معلول علت پيشين است، خود، علت جزء بعدي ميباشد.
هر يك از اجزاء اين رشته، به حكم معلول بودن، ذاتا فاقد هستي و وجود بوده و هستي را از علت خود گرفته است و اين حكم در هر يك از اجزاء اين رشته صادق و حكمفرما است، روي هر كدام انگشت بگذاريم با زبان تكويني ميگويد من هر چه دارم از بركت علت خود دارم.
در اين صورت براي حل مشكل دو راه داريم:
يك ـ رشته علل و معلولات در نقطهاي متوقف گردد، يعني به جائي برسيم كه علت باشد نه معلول، و هستي او از خود او باشد نه از جاي ديگر، در اينصورت گفتار خداپرستان ثابت شده و محقق ميگردد كه جهان آفرينش مخلوق خدا است و او به حكم اينكه معلول نيست بينياز از علت خواهد بود و به بيان ديگر صانع است نه مصنوع، آفريننده است نه آفريده شده، وجود او از خود او است نه از جاي ديگر.
دو ـ فرض كنيم كه رشته معلولها به صورت نامتناهي پيش بروند و هرگز در ميان اين رشته نامتناهي موجودي نباشد كه علت باشد نه معلول، بينياز باشد نه نيازمند، در اين صورت اين سئوال پيش ميآيد اين سلسله نامتناهي كه به حكم معلول بودن هر يك از اجزاء و افراد آن، محتاج و نيازمند به وجود دهنده است، زيرا هيچكدام از اجزاء آن، از خود، وجود و هستي ندارد و از جاي ديگر بايد به آنها وجود و هستي داده شود، چگونه ممكن است چنين رشته و سلسلهاي كه احتياج، بر سراسر آن حكمفرما است بدون تكيهگاهي بينياز، جامه هستي بپوشد و سر از عدم بيرون آورد.
شما روي هر يك انگشت بگذاريد، با زبان تكويني خود ميگويد هستي من از خود من نيست، بلكه هستي را از جاي ديگر گرفتهام، اين پاسخ، اختصاصي به يكي از آنها ندارد و هر چه پيش برويم و از هر كدام سؤال بكنيم عين اين پاسخ را ميشنويم و در حقيقت اين گفتار، زبان حال همه افراد اين سلسله است.
اكنون ميپرسيم اين سلسله سراپا فقير و نيازمند از چه مبدئي، وجود و هستي را دريافت كردهاند و به عبارت ديگر حقيقت اين سلسله جز همان افراد، چيزي نيست و چون هر فردي از افراد آن نيازمند به وجود دهنده ميباشد پس همه سلسله هم همان حكم را خواهد داشت.
يعني نيازمند به مبدئي ميباشد كه وجود او از خود او باشد نه از جاي ديگر، و اصولاً چگونه ميتوان گفت يك رشته نامتناهي كه همه اجزاء آن به حكم معلول بودن فقير و نيازمند ميباشند و بايد از جاي ديگر كسب وجود كنند، بدون اتكاء به يك مبدئي كه «غني بالذّات» و وجود او از خود باشد وجود پيدا كرده است، مگر از اجتماع بينهايت صفر، عدد تشكيل ميگردد؟ و يا از اجتماع عوامل بيشمار مرگ، زندگي و حيات به وجود ميآيد؟
درست است نياز معلول نخستين را، دومي، و نياز دومي را، سومي و سومي را چهارمي و همچنين... برطرف مينمايد ولي سرانجام اين رشته هرچه پيش برود از دايره فقر و نياز بيرون نرفته و احتياج بر سراسر اجزاء آن حكم فرما است، و رشته‎اي كه فقر و نياز بر آن حكومت كند هرگز بدون علتي كه غني بالّذات و بينياز مطلق باشد وجود پيدا نميكند.
خلاصه درباره سلسله نامتناهي دو فرض وجود دارد:
1 ـ فرض اتكاء به غني بالذات (خدا) كه در نتيجه از نامتناهي بودن خارج ميگردد و به وجود صانع بينياز منتهي ميشود.
2 ـ فرض پيشروي سلسله به صورت نامتناهي، بدون اينكه به موجودي برسد كه علت باشد و معلول نباشد و چون اين فرض به حكم باطل بودن تسلسل، باطل گرديد، طبعاً فرض اول كه مدعاي خداپرستان است محقق ميگردد.
از اين روشن ميگردد كه بينياز بودن خداوند از علت، تخصيص در قاعده عقلي (هر معلولي علت ميخواهد) نيست، زيرا خداوند معلول نيست تا نياز به علت داشته باشد، نه اينكه معلول باشد ولي به طور استثنائي علت نخواسته باشد.
و به عبارت ديگر موجودي كه وجود او از خود اوست معلول نيست تا نياز به علت داشته باشد و تحت آن قاعده عقلي درآيد و اصولاً چيزي كه معلول نباشد نميتواند نيازمند به علت باشد.

: آية الله جعفر سبحاني
الهيات و معارف اسلامي

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.